کد مطلب: 204788
فرزندان دوم و سوم اصلاً مثل "بچه اول" زحمت ندارند!
تاریخ انتشار : 1400/01/24 11:10:51
نمایش : 861
با وجود تصور اشتباهي که وجود دارد، فرزندان دوم و سوم اصلاً مثل بچه نخست، زحمت ندارند و خودشان به رشد و تربيت همديگر کمک مي‌کنند؛ همسرم هميشه به خاطر اينکه طعم دختردار شدن را چشيده از من تشکر مو خدا را شکر مي‌‌کند.

به گزارش هفت چشمه؛ در نگاه و فرهنگ غلطي که امروزه رايج شده است، فرزندآوري برابر است با افزايش سختي، ‌اذيت، گرفتاري، مخارج و ... اما آيا واقعا اين طور است؟!

ايراني‌ها از ديرباز مردماني فرزند‌دوست بوده‌اند، فرهنگي که اين روزها در ميان زوج‌ها رايج شده، وارداتي است و در کشورما پشتوانه ندارد.

مطلب زير تجربه يکي از مادران کشورمان است که از شيريني‌هاي تولد بچه و تغيير رنگ بوي زندگي به برکت و واسطه فرزندآوري مي‌گويد:

ما يک فرزند پسر داشتيم، پسرم آن طور که به دلمان بود، بار نيامد! گمان مي‌کنم به دليل تک فرزند بودن و توجهات زياد ما اين طور شد؛ خودمحور، ناراضي و متوقع، حتي در مسافرت هم در چهره‌اش نارضايتي پيداست، به هرحال در هر شرايطي، موضوعي هست که او از آن آزرده است.

هر بار در مورد فرزند دوم با همسرم صحبت مي‌کردم، همسرم اذيت‌هايي که سر بچه نخست متحمل شديم را مرور مي‌کرد و مي‌گفت اصلاً نه! تا بالاخره وقتي پسرم به سن مدرسه رفتن رسيد، تصميم همسرم عوض شد و قبول کرد؛ وقتي براي بچه دوم اقدام کرديم، متوجه شديم بي‌دليل، نابارور شديم! سه سال دارو، درمان، سونوگرافي و خرج هم هيچ نتيجه‌اي نداشت. 

دوستي آشنا، حجامت پايين کمر را پيشنهاد داد، بعد از انجام آن، به لطف خدا، ماه بعد باردار شدم، يک جنين سالم و درشت! که الحمدلله بعد از سزارين اول، توانستم به طورطبيعي زايمان کنم؛ الان که دردهاي زايمان طبيعي از يادم رفته است، خاطره روزهاي بارداري و زايمانم يکي از بهترين خاطرات زندگي مشترک من و همسرم است که در آن عشق موج مي‌زد، هر بار به آن روزها فکر مي‌کنم بي‌اختيار لبخندي بر گوشه لبم جاخوش مي‌کند.

اما کار به اينجا تمام نشد؛‌ بعد دو سال سر بچه سومم باردار شدم، اول جا خورديم! قايم مي‌کرديم و خجالت مي‌کشيديم براي ويزيت، خانوادگي دکتر برويم! از اينکه وقتي يک بچه در بغل دارم و يک بچه کنارم نشسته است، توي مطب کنار باقي خانم‌هاي باردار بنشينم، معذب بودم!

در غربالگري مرحله دوم تشخيص دادند که با احتمال 1 به 4 جنينم مبتلا به سندرم داون خواهد بود، دکتر پيشنهاد سقط داد اما من و همسرم قبول نکرديم، من از قتل بچه واهمه داشتم؛ با اينکه دوران بارداري با استرسي را گذراندم، خدا يک دختر زيبا و ناز ديگر به ما داد که الحمدلله سالم است.

الان هر جا در جمع فاميل و آشنا مي‌نشينم، به شوخي مي‌گويند: "باز مي‌خواي بچه بياري؟!"

من هم از صميم قلب جواب مي‌دهم: "چرا که نه! ان شاالله، دعا کنيد دختر باشه"

صادقانه، در چنين جمع‌هايي طوري حرف مي‌زنم و نشان مي‌دهم که اگر دوباره باردار شوم، خوشحال مي‌شوم؛ شمايي که مخالف بچه زياد هستيد، اشتباه مي‌کنيد؛ با تجربه من، خانه و خانواده‌هايتان در آينده سوت و کور مي‌شود؛ يک سفره فاميلي پهن مي‌کنيد که  همه افرادي که دور آن نشسته‌اند، سالمند هستند، اگر دو يا سه جوان هم در جمع باشند به خاطر تک‌فرزند بودن مايل به تعامل و گفتگو نيستند.

من با اعتماد به نفس و با توجه به اينکه سه تا بچه دارم از فرزندآوري دفاع مي‌کنم؛ بچه دوم و سومم از صبح با هم مشغول هستند، با هم غذا مي‌خورند و معمولاً سرگرم بازي يا دعوا هستند،‌ اين موضوع باعث شده  تجربه دفاع کردن از حق خودشان را هم پيدا کنند و ديگر براي حل اختلافاتشان، مدام سراغ من نمي‌آيند؛ در کل بايد بگويم با وجود تصور اشتباهي که وجود دارد، فرزندان دوم و سوم اصلاً مثل بچه نخست، زحمت ندارند و خودشان به رشد و تربيت همديگر کمک مي‌کنند.

همسرم هميشه به خاطر اينکه طعم دختردار شدن را چشيده از من تشکر مي‌کند و خدا را شکر مي‌گويد؛‌ من هم به خاطر خانواده‌ام شکرگزار خدا هستم؛ اميدوارم خدا طعم بچه‌دار شدن را به هر کس آرزويش را دارد، بچشاند.

منبع:باشگاه خبرنگاران

انتهاي پيام/

 
 
 
ارسال کننده
ایمیل
متن
 
بخش های سایت
 
http://s5.picofile.com/file/8136790076/shohada.gif
http://s5.picofile.com/file/8136790076/shohada.gif


پیوندها
http://haftcheshme.com/aFiles/gallery/emam3.jpg
http://haftcheshme.com/aFiles/gallery/leader.jpg

http://haftcheshme.com/aFiles/gallery/jahanbin.jpg
http://haftcheshme.com/aFiles/gallery/dana.jpg