محاسبه طرف آمريکايي بر اساس الگوي ادراکشده از «برجام» اين است که ابزار تحريم، هر گاه با کنشگراني آماده پذيرش فشارها همراه شود ميتواند ايران را به عقبنشيني از سياستها و اصولش وادار کند.
به گزارش هفت چشمه به نقل از فارس، دستگاه حاکميتي آمريکا بعد از اتمام انتخابات رياستجمهوري ايران و انتخاب مجدد حسن روحاني پيگيري سياست موقتاً تعليقشده فشار بر ايران را آغاز کرده است.
کميته روابط خارجي سنا روز پنجشنبه طرحي جامع براي تحريم ايران به تصويب رساند که خواستار اعمال محدوديتهاي گسترده عليه تهران به بهانههايي مانند تروريسم، حقوق بشر و انتقال تسليحاتي است.
رأيگيري درباره اين طرح قرار بود دو ماه پيش انجام شود اما «باب کورکر»، رئيس کميته روابط خارجي فروردينماه اعلام کرد به دليل نگراني اتحاديه اروپا از اثرگذاري اين تحريمها بر نتيجه انتخابات رياستجمهوري ايران رأيگيري درباره آن را متوقف کرده است.
به رغم ادعاهاي مطرح شده در مورد نگراني اروپاييها، پيش از اين در خود آمريکا نيز نسبت به تأثير تحريمها در مناسبات داخلي ايران هشدار داده شده بود.
بسياري از افراد و نهادهاي تصميمگير در داخل آمريکا چه در ماههاي اخير و چه قبلتر از آن، ضمن حمايت از تداوم سياست تحريم ايران خواستار آن شدهاند که اعمال فشارها به گونهاي باشد که شانس حيات گروههاي اصطلاحاً «ميانهرو» در ايران را تضعيف نکند.
به عنوان مثال، سناتور «کريس مورفي» چند ماه پيش در مصاحبهاي با شبکه خبري «اماسانبيسي» هشدار داد که اعمال هر گونه تحريم عليه ايران نبايد به نحوي باشد که به تضعيف جناح «حسن روحاني» منجر شود.
«کنت کزمن» مشاور سرويس تحقيقاتي کنگره آمريکا هم در نشستي در مجلس نمايندگان آمريکا در فروردينماه در خصوص اينکه اقدامات آمريکاييها چه تاثيري بر انتخابات رياست جمهوري ايران ميگذارد گفت: «اگر آمريکا تحريمهاي جديدي عليه ايران وضع کند ميتواند جايگاه ميانهروها و اردوگاه روحاني را تضعيف کند زيرا بهانهاي براي افزايش انتقادات 'تندروها' از روحاني خواهد شد، چرا که همين الان هم آنها ميگويند او نتوانست به همه وعدههاي خود براي برداشته شدن همه تحريمها عمل کند».
اما اگر نخبگان سياسي آمريکا تا اين اندازه نگران از دست رفتن جايگاه يک طيف خاص به دليل آثار منفي اعمال تحريمها هستند، حمايت همزمان آنها از همين تحريمها چه معنايي دارد؟
پاسخ اين سوال را بايستي در نگاه خاصي يافت که در آمريکا نسبت به ابزار تحريم از يک سو و ميزان آمادگي کنشگران مختلف سياسي براي پذيرش فشارها از ديگر سو وجود دارد.
از اظهارات مقامهاي آمريکا اين طور برميآيد که محاسبه طرف آمريکايي بر اساس الگوي ادراکشده از «برجام» اين است که ابزار تحريم، هر گاه با کنشگراني آماده پذيرش فشارها همراه شود ميتواند ايران را به عقبنشيني از سياستها و اصولش وادار کند.
شاهد اين استدلال آنکه، مقامهاي آمريکايي پس از حصول برجام به کرات مدعي شدهاند که فشار تحريمها عاملي بود که ايران را به تغيير رفتار در موضوع برنامه هستهاي وادار کرد و پاي ميز مذاکره آورد.
از طرف ديگر، تصميمگيران در واشنگتن به خوبي ميدانند که تحريمها بدون وجود سياستمداراني که آمادگي اذعان به فشار و چرخش به سمت مسيرهاي مطلوب آمريکا را داشته باشند، موفق نخواهند شد. به بيان مقامهاي آمريکا تحريمها هدف نيستند، بلکه وسيلهاي در خدمت وادار کردن کشورها به اعمال سياستهاي همراستا با منافع واشنگتن هستند.
با اين نگاه، سياست دو وجهي واشنگتن براي حفظ سايه تحريم از يک طرف و تلاش براي تقويت موقت و مقطعي برخي جريانهاي سياسي از طريق دادن امتيازهاي آني و نمايشي به آنها از طرف ديگر، نه تنها طبيعي است که ضروري به نظر ميرسد.
توجه به اين نکته نيز مهم است که دولت آمريکا با توجه به نگرانيهايي که از افزايش نفوذ منطقهاي و توان موشکي ايران دارد تا چه اندازه پيگيري اين سياست براي گشودن پرونده برجامهاي ديگر را محوري ميداند.
انتهاي پيام/ *