کد مطلب: 106896
سردار نقدي در برنامه شناسنامه:
ورود ما به پرونده فسادهاي مالي براي برخي گران تمام شد/ جنگ آمريکا با داعش يک جنگ زرگري است
تاریخ انتشار : 1393/07/05 10:10:12
نمایش : 1329
رئيس سازمان بسيج مستضعفين گفت:‌ اهداف آمريکا از به راه انداختن جنگ زرگري عليه داعش، مصادره پيروزي‌ها و از دست ندادن موقعيت در ميان مردم جنوب عراق است که بيشترين نفت عراق زير پاي آنهاست،
به گزارش  هفت چشمه به نقل از فارس، برنامه شب گذشته شناسنامه به مناسبت هفته دفاع مقدس با حضور سردار محمدرضا نقدي رييس سازمان بسيج مستضعفين روي آنت رفت.
فعاليت در عرصه هاي مختلف نظامي، اطلاعاتي و پژوهشي، مبارزه با تروريست‌ها، گروهک‌هاي تروريستي ضد انقلاب در گيلان گرفته تا تاسيس قرارگاه جنگ هاي نامنظم غرب و شمال غرب کشور و حتي جنگ بوسني و هرزگوين ازجمله فعاليت هاي سردار نقدي در طول سالهاي پس از انقلاب است.
متن زير گفتگو با رييس سازمان بسيج مستضعفين در زير مي‌آيد:
مجري: به عنوان سوال نخست کدام يک از عرصه هايي که بعد از انقلاب در آن مشغول خدمت بوديد، براي شما شيرين تر و جذاب تر بود؟
نقدي: حوزه بسيج براي من شيرين ترين عرصه بود. بسيج با هيچ عرصه‌ايي قابل مقايسه نيست. شما در اين حوزه با مخلص ترين، پاک ترين، با انگيزه ترين، با نشاط ترين بخشي از جامعه بلکه بخشي از بشريت کار مي کنيد، در جامعه بشري همانند جمعيتي که در بسيج با آن ها سروکار داريد، نخواهيد يافت.
دلچسب‌ترين کار در عرصه بسيج است. البته در جبهه و زمينه‌هاي ديگر نيز بسيجيان حضور داشتند و اين حالت شامل آن عرصه ها نيز مي شود وليکن در اين بخش به شکل اخص انسان با خاکي‌ترين بخش جامعه درگير است.
در اين بخش جامعه همواره روحيه و انگيزه براي فعاليت و کار وجود دارد. بسيج جايي است که به هر اندازه در آن فعاليت کنيد باز هم بدهکاريد.
مجري: بسيج نيرويي نظامي است يا سياسي؟
نقدي: بسيج نيرويي همه جانبه است. طبق گفته مقام معظم رهبري بسيج سياسي است ولي سياست زده نيست، اهل علم است ولي علم زده نيست، اهل آباد کردن دنيا است ولي خود به دنيا فکر نمي کند، بسيج نيرويي همه جانبه فرهنگي، سياسي، اقتصادي و... است. بسيج همه مردم هستند. مردمي که براي رضاي خداوند حرکت مي کنند.
مجري: ادعاي برخي مبني بر اين که بسيج در عرصه سياسي به خصوص انتخابات دخالت مي‌کند، تا چه اندازه درست است؟
نقدي: بسيج بخش عظيمي از جامعه است که قسمت فعال و با نشاط جامعه را در بر مي گيرد. اگر بگويند شما در انتخابات شرکت نکنيد به معناي تعطيل کردن انتخابات است.
ما اکنون 22 ميليون نفر داريم که در بسيج ثبت‌نام کردند و در بسيج پرونده دارند، کارت گرفتند. برخي از اين افراد جزء نيروهاي فعال هستند و به طور مرتب به اين سازمان رفت و آمد دارند.برخي فعاليت کمتر دارند و برخي فعاليتي بيش از اين دارند و کار مستمر را انجام مي‌دهند؛ آيا ما مي‌توانيم به اين افراد بگوئيم در انتخابات شرکت نکنيد؟
مجري: مدعي هستند که متشکل مي‌آيند.
نقدي:اين که سازمان بسيج از بالا فرد خاصي را مطرح کند، شدني نيست چرا که بدنه بسيج تمام مردم فعال و با نشاط جامعه هستند و گرايش هاي مختلفي دارند. اين گونه نيست که همه افراد داراي يک گرايش خاص باشند منتها اصل ثابتي در اين زمينه وجود دارد و آن اصل اين است که همه بر محور ولايت هستند. دو امر جزء خصوصيت اصلي در بسيجيان است که حول اين محور هستند، بحث ولايت و برائت.
دنباله روي و پيروي از ولي امر براي بسيج اصل است. هر کسي با اين اصل زاويه پيدا کند در واقع با بسيج زاويه يافته است و در ليست بسيجيان نيست. ايستادگي در مقابل دشمن، کفر، شرک، ظلم و... نيز از جمله اصول بسيج است؛ هر کسي گرايش و نزديکي به ظالم پيدا کند در ليست بسيجيان نيست، در هر انتخابات و موضعي هم باشد براي بسيجيان خط مي‌خورد ولو اين که با بسيجيان نيز بوده است.
در طول تاريخ با اين موضوع مواجه شديد که اگر فردي همراه بسيجيان وارد عرصه شود و در هر نقطه ايي پي به نرم شدن وي با دشمن برده شود، از راه بسيج جدا خواهد شد.
مجري: قبول داريد برخي از دوستان يا همرزمان و... شما دقت لازم را در گذشته نداشتند و ممکن بوده که سخني گفته شود که هزار اتهام را به دنبال داشته باشد؟
نقدي: در يک تشکيلات 5 نفري امکان دارد يک نفر عملي انجام دهد که باب طبع شما نباشد؛ تشکيلات بسيج شامل 20 ميليون انسان است، طبيعي است اتفاقاتي در تشکيلات بيفتد و هيچ کس نمي‌تواند ادعا کند تمام اصول را مو به مو اجرا مي کند و هيچ تخطي صورت نمي‌گيرد. در بين سربازان يک گردان که دانشگاه افسري رفتند و آموزش ديدند، غيبت، تخلف و... ديده مي‌شود.
مجري: بحث بر سر رئوس تشکيلات است. کساني که به عنوان افراد تاثيرگذار شناخته مي‌شوند در برخي مواقع بي‌دقتي کردند.
نقدي: ما که وارد عرصه شديم تلاش کرديم به هيچ عنوان وارد اين عرصه نشويم چراکه اين لطمه و توهين به بسيج است؛ بسيجيان خودشان فکر، تحليل و بصيرت دارند و خود مي‌توانند انتخاب کنند. بسيجيان افرادي نيستند که منتظر دستور باشند، چشم بسيجيان به دهان ولي است، تحليل‌ها را مي‌شنوند و صحبت‌هاي مقام معظم رهبري نيز علني و آشکار است در صدا و سيما همه مي‌شنوند.
مجري: در صبحگاه بسيج رسانه ملي عنوان کرديد انقلابي نماها تنها براي روي کار آمدن خود دوست دارند مردم در کنار هم باشند و بعد از کسب قدرت به مردم توجه نکرده و تنها به گروه خود اعتنا دارند. منظور شما به گروه خاصي بوده است؟
نقدي: يک نوع مردمي نمايي و انقلابي نمايي وجود دارد، که  وقتي انسان پشت پرده‌شان را مي شنود و مي بيند مشمئز کننده خواهد بود.
مجري: يعني شامل همه جناح‌هاي سياسي مي‌شود؟
نقدي: بسياري از افرادي که به نوعي افراطي‌هاي سياسي هستند اندکي اين گونه فکر مي‌کنند، براي روي کار آمدن و رأي در کنار مردم قرار مي‌گيرند و در خفا با شاه عربستان در خصوص انتخابات مي‌بندند.
مثالي ديگر اين که اذعان مي کنند فلان جريان ورزشي را بزرگ نمايي کنيم تا انرژي جوانان در آن تخليه شود، اين از اموري است که در پشت پرده و در دسته اتفاق مي افتد.
اين مسئله رياکاري است که دم از مردم بزنيم ولي در پشت پرده مردم را به گونه ايي ديگر ببينيم و نقشه براي سرگرم کردن مردم بکشيم. آن کساني که بيش از همه دم از مردم مي زنند نيز اين گونه هستند.
مجري: آقاي محمد رضا نقدي در سال هاي 57-56 گمان مي کرد در سال 93 به جايگاهي برسد که صحبت ها و موضع گيري هاي او زير ذره بين باشد؟
نقدي: هيچ کسي نمي تواند حدس بزند 40-30 سال ديگر به کجا مي رسد و به چه موقعيتي خواهد رسيد؛ طبيعتا من نيز به هيچ وجه نمي توانستم پيش بيني کنم.
مجري: گمان مي کرديد وارد عرصه نظامي شويد؟
نقدي: نه.
مجري: از جهاد سازندگي وارد سپاه شديد؛ چگونه اين اتفاق افتاد و شما وارد سپاه شديد؟
نقدي: در جهاد بوديم و کلاس عقيدتي براي بچه ها در دانشگاه داشتيم؛ به کلاس مراجعه کردند و اعلام کردند منافقين به سپاه حمله کردند؛ بچه هاي کلاس بسيجي و حزب الهي بودند، البته بسيج آن زمان تشکيل نشده بود؛ همه براي دفاع از سپاه در مقابل منافقين آماده شدند.
مجري: در غرب کشور به نزد شهيد بروجردي رفتيد، آشنايي قبلي با ايشان داشتيد؟
نقدي: نه، سير کاري ما را به سمت منطقه غرب کشانيد.
مجري: نکته يا مطلبي از شهيد بروجردي در خاطر داريد؟
نقدي: اگر بخواهم از اخلاص بگويم نام ايشان را مي‌برم زيرا تمام وجود اين فرد اخلاص بود. انسان از خود خجالت مي کشد زماني که به ياد مي آورد چنين انسان هايي بر روي زمين بودند و هستند.
مجري: نمونه مصداقي و خاطره ايي از اين شهيد به ياد داريد؟
نقدي: شهيد بروجردي هيچ چيز را براي خود نمي خواست. همه وجود وي براي خدا بود، همه وجود شهيد بروجردي در ولايت ذوب بود، به عبارت ديگر همه چيز را در ولايت مي ديد، هيچ ادعايي نداشت؛ بسيار خاکي، متواضع، زاهد، فرمان بر از سلسله مراتب و ولايت و... بود.
مجري: در زمان شهادت شهيد بروجردي همراه وي بوديد؟
نقدي: بله؛ تقريبا تا آخر، در قرار گاه حمزه در محضر وي بودم. که ايشان پر کشيد و رفت.
مجري: چطور به شهادت رسيدند؟
نقدي: شهيد بروجردي فرماندهي تيپ را پذيرفتند که بايد براي اين تيپ مکاني را در منطقه نقده انتخاب مي کردند؛ در حال شناسايي مکان مناسب براي استقرار تيپ بودند که بر روي مين رفتند و به شهادت رسيدند.
مجري: شما فرماندهي اطلاعات عمليات غرب را نيز بر عهده داشتيد؛ وضعيت اطلاعاتي ما را در آن زمان چگونه ارزيابي مي کنيد؟
نقدي: غرب کشور وضعيتي استثنايي داشت. ما شرايط خاصي را داشتيم؛ آمريکايي ها و اروپايي ها به کمک صدام آمده بودند و نيروهاي ضد انقلاب را در غرب کشور سازماندهي کردند و تحت پوشش هايي مثلا پزشکان بدون مرز در قرارگاهايي در عراق بودند.
افرادي که قبل از انقلاب به اروپا برده بودند و بر روي آن ها کار و فکر اين افراد را هدايت مي کردند، را وارد صحنه کردند؛ عناصر قوي تري که در منطقه منبع گيري کرده بودند را سازمان دهي کردند،از ساواکي، افرادي را که در ارتش معاند و سلطنت طلب بودند وارد عمل کردند. به اين جمع کمونيست ها، کموله و دموکرات را نيز بايد اضافه کنيد. درنهايت اين افراد کادر اصلي گروه هاي ضد انقلاب را تشکيل مي دادند.
حزب چريکي فدايي و ... اين ها بلا فاصله بعد از انقلاب آغاز به فعاليت کردند سابقه و تجربه ايي که استعمار دارد، نشان مي دهد در منطقه و کشوري که انقلابي رخ دهد و ديگر قادر به هدايت و تسلط بر آن نباشند بلافاصه از طريق مرزها و گروه هاي شورشي شروع به مبارزه با آن نظام جديد و انقلابي مي کنند و يا با تحميل جنگ به مبارزه و ضربه زدن به انقلاب آن کشور اقدام مي کنند.
مجري: لحظه شروع جنگ  تقريبا حدود دو سال بود که تشخيص دادند که بايد جنگ تحميل شود؟
نقدي: بله، بلافاصله بعد از پيروزي انقلاب، عمليات آن ها آغاز شد. سناريوهاي کنترل ايران از قبل تهيه شده و در بساط انگليسي ها، آمريکايي ها و... وجود داشت. بلافاصله بعد از پيروزي انقلاب سناريوهاي خود را فعال کردند. رژيم بعث تمايل به جنگ داشت، پس از اين فرصت بهره برد.
استراتژي ها هم منتقل شد و لذا زماني که جنگ آغاز شد، سندي که در 16 آذر ماه سال 59 در سنگر عراقي‌ها پيداکرديم، سندي راهبردي بود که در آن به تمام لشگرها دستور داده شده بود چه اقداماتي انجام دهند. از جنوب لشگر به لشگر آغاز کرده بودند و ماموريت هاي تک تک را تعيين کرده بود.
زماني که به غرب رسيده بود گفته بود در اين منطقه نيروهاي مسلح شورشي هستند که در داخل ايران خط دفاعي تشکيل مي دهند و مانع نفوذ نيروهاي ايران به داخل خاک عراق مي شوند. اين که عراق کل نيروهاي خود را از مرکز به جنوب جمع کرده بود و نيروي عمده ايي در غرب و شمال غرب ايران نداشت  و نيروي اندکي داشت به حساب وجود نيروهاي شورشي و ضد انقلاب در اين منطقه بود. به عبارت ديگر نيروهاي ضد انقلاب را در شمار نيروهاي خود به حساب آورده بود.
به عبارت ديگر عراق به هر يک از يگان هاي خود ماموريتي در يک منطقه ايران داده بود و وظيفه ايجاد ناامني در غرب ايران را انگار بر عهده گروه هاي ضد انقلاب مستقر در اين نقطه بود تا داخل ايران آشوب و اغتشاش کنند لذا در اين جريان هم بعثي ها و هم غربي ها به ميدان آمده بودند تا منطقه غرب کشور را آشفته سازند.
مجري: ايده قرارگاه جنگ هاي نامنظم غرب کشور از اين زمان کليد خورد؟
نقدي: نه، ابتدا بحث آرام کردن اوضاع در غرب کشور بود.اين گروه ها شعارهاي فريبنده ساخته بودند و جواناني را در داخل خاک به خود جذب کرده بودند و چندين شهر کشور در اين مناطق به اشغال اين گروه ها بود و چند شهر در محاصره ضد انقلاب و اشرار قرار داشت و تا زماني که ما توانستيم شرايط را عادي کنيم، مرز در دست ما نبود و نمي توانستيم اقدام عمده ايي انجام دهيم.
اولين حرکتي که به سپاه پاسداران قوام و شکل داد و قوت نظامي در سپاه ايجاد کرد، جنگيدن با ضد انقلاب در شمال غرب کشور بود. تمام فرماندهان برجسته ايي که در دفاع مقدس حضور داشتند ابتدا از جبهه غرب آغاز کردند. شهيد همت، شهيد خرازي، شهيد باکري، شهيد کاظمي و... در جبهه غرب و شمال غرب کشور حضور داشتند. اندک فرمانده ايي بود که در اين جبهه حضور نداشت.
مجري: بعد از آرام شدن اوضاع شهرهاي مرزي کشور، ايده قرارگاه عمليات برون مرزي از کجا آمد؟
نقدي: زماني که نيروهاي ايران به مرز رسيدند و شايد قبل از رسيدن به نقطه مرزي، کردهاي عراقي که از رژيم بعث لطمه ديده بودند، ارتباطات بسياري با نيروهاي سپاه برقرار کردند. داخل عراق رژيم بعث به دليل ناسيوناليست، ملي گرا و قوم گرا بودن، نژاد و قوميت کرد را به رسميت نمي شناخت و سرکوب هاي سنگيني را صورت داده بود.
شاه و رژيم گذشته نيز ابتدا قوم کرد را مسلح کرده بود و به کمک آمريکا و متحدان آمريکايي به جنگ با عراق فرستاده بودند، تا بتوانند رژيم بعثي که به تازگي بر سر کار آمده بود را با خود همراه کنند و اين رژيم در دست آمريکا قرار گيرد؛ همانند فرمولي که براي ما بکار بردند، براي رژيم تازه بر سر کار آمده ي بعث عراق که در مشت آمريکا نبود نيز بکار گرفته شد؛ در اين جريان از کردستان عراق به عنوان اهرم فشار استفاده کردند. و توسط شاه اين افراد مسلح شدند و آموزش ديدند و عليه رژيم بعث به کار گرفته شدند.
بعد از بر سر کار آمدن صدام و آمريکايي شدن رهبري حزب بعث، قرارداد الجزاير در سال 1975 امضاء شد و بين رژيم پهلوي و رژيم بعث مصالحه شد. بلافاصله بعد از مصالحه، تمام افردي که در عراق مسلح شده بودند را عقب نشيني دادند و سلاح آن ها باز پس گرفته شد و در منطقه اي شهرکي براي اقامت و سکونت اين افراد تعيين شد. و بعد گفتند حقوق هم به شما مي دهيم بنشينيد زندگي تان را بکنيد کاري به انقلاب نداشته باشيد.
بعد از ظلمي که در حق مردم کرد عراقي شد، 70-30 کيلومتر از منطقه مرزي ايران و عراق را براي اين که راه، رفت و آمد و حمايتي براي احتمالات بعدي وجود نداشته باشد، را با خاک يکسان کردند. هر شهري در اين منطقه وجود داشت را از بين بردند، چشمه هاي آب را تزريق بتون کردند تا کسي نتواند در اين منطقه زندگي کند، مردم اين مناطق را به اجبار به شهرک هايي همانند شهرک هاي آوارگان فلسطيني کوچ دادند.
اين امر براي مردم ايجاد عقده کرد، چرا که محل زندگي، معيشت و... خود را از دست داده بودند و کشتار بسياري از آن ها شده بود. مردم کرد در پي اين حادثه به دنبال فرصتي براي احياي مبارزه بودند، بلافاصله با رسيدن اولين نيروهاي ايراني به مرز به ارتباط گيري اقدام کردند و به طور طبيعي عمليات ها نامنظم به طور طبيعي و بدون اين که کسي بخواهد طراحي کرده باشد آغاز شد.
افرادي که براي شناسايي به آن سوي مرز مي رفتند با کردهاي عراق ارتباط برقرار کردند و رفيق شدند. همانند سردار سعيد قاسمي که در اطلاعات مريوان فعاليت مي کرد، با آن سوي مرز ارتباط برقرار کرد و اين امر به طور طبيعي آغاز شد و طرح ريزي براي اين جريان وجود نداشت؛ هر دو طرف براي برقرار اين ارتباط آماده بودند. کردها داغ دروني از رژيم بعث داشتند و نيروهاي ايران نيز درگير جنگ با صدام بودند.
مجري: از نيروهاي آن ها بيشتر استفاده مي شد؟
نقدي: بله، طبيعتا در جنگ نامنظم وارد عمق دشمن مي شويد نمي توانيد نيروي عمده با خود همراه کنيد. استفاده از نيروهاي محلي به دليل زبان محلي، لباس و پوشش محلي و... بهتر بود. کسي که با اين محيط غريبه باشد به سختي مي تواند خود را در اين منطقه اداره کند.
علاوه بر اين نيروي نظامي عقبه، بهداري، ادوات، تدارکات و... نياز خواهد داشت. در جنگ نامنظم تعداد اندکي از نيروهايي نااشنا و غريبه به منطقه استفاده مي شود و بيشتر از مردم همان منطقه براي انجام عمليات بهره مي گيرند. اين عمل به صورت خود به خود شکل گرفت؛ گاهي مواقع نقش هدايتي داشتند و گاهي ادوات در اختيار محلي ها قرار مي گرفت تا عمليات انجام دهند.
اين امر جريان داشت تا زماني که اطلاعات سپاه قرار شد به وزارت اطلاعات واگذار شود، تا آن زمان کل اطلاعات کشور در دست سپاه بود و کشور وزارت اطلاعات نداشت.
مجري: در چه سالي بود؟
نقدي: تا سال 63 کل اطلاعات اعم از اطلاعات، ضد اطلاعات، ضد جاسوسي، حفاظت اطلاعات و... در سپاه بود. به جز حفاظت اطلاعات ارتش. براي تشکيل وزارت اطلاعات تصميم گيري شد و به تصويب مجلس رسيد. با تشکيل وزارت اطلاعات به طور طبيعي طبيعتا بسياري از افرادي که در بخش اطلاعات فعاليت مي کردند، با دولتي شدن سازگار نبود.
مسئله به اين گونه مطرح شد که قرار است اين بچه ها از شهرهاي مختلف وارد عمليات نظامي شوند و به جبهه بيايند، بايد به کجا مي رفتند؟ اين ها کارهاي اطلاعاتي و ارتباط با مردم را بلدند سؤال پيش آمد که در کدام بخش حضور اين ها را بهتر مي توان تبيين کرد؟ در اين زمان به سراغ فعاليت هاي نامنظم آمدند چرا که بهتر مي توانستند نقش ايفا کنند و کار بلد باشند.
تصميم گرفته شد که بعد از رسيدن به مرز جنگ نامنظم خود را در منطقه شمال غرب توسعه دهيم. بچه هايي که علاقه ايي به پيوستن به وزارت اطلاعات نداشتند، ظرفيتي بودند تا هسته هاي پراکنده ايي که در منطقه جنوب بودند (بچه هاي مجاهدين عرب در حال مبارزه با رژيم بعث) و کردهايي که در منطقه شمال غرب فعاليت مي کردند تحت عنوان قرارگاه جنگ هاي نامنظم سازماندهي شدند، در نتيجه قرارگاهي داير شد که عمليات هاي بسياري را در داخل عراق شکل داد و عراق را مجبور ساخت حداقل يک سپاه ديگري به سيستم خود اضافه کند. يعني 4 سپاه که داشت اما مجبور شد سپاه پنجم را ايجاد کند.
بعد از تأسيس اين قرارگاه چون خيلي اوضاع برايش خطرناک شد و امکان پيشروي نيروهاي ايران به شمال فراهم شد عراق مجبور به تاسيس سپاه پنجم شد البته هزينه اين امکانات بر عهده کشورهاي منطقه و آمريکا بود.
مجري: بعد به لشگر بدر رفتيد، بعد از عمليات کربلاي 5 به جاي شهيد دقايقي رفتيد؟
نقدي: شهيد دقايقي از شهداي مظلوم کشور هستند که ملت اين قهرمانان خود را نمي شناسد. هر يک از اين چهره ها را کشوري ديگر داشته باشد به همه‌ي دنيا معرفي مي کند و گوش دنيا را کر مي کند.
شهيد دقايقي فرمانده بدر بودند، بدر نيز يک پديده خاص است. مجاهديني که از عراق به ايران پناهنده مي شدند ابتدا در کارهاي اطلاعاتي وارد شدند، بعد ديدند تعدادشان زياد است و خودشان توانايي داشتن محور رزمي و مبارزاتي جداگانه ايي را دارند و بنابراين گردان هاي شهيد صدر را تشکيل دادند؛ اقدامي که در غرب در حال اتفاق بود در اين قسمت نيز صورت گرفت. و اينجا هم به صورت طبيعي بود.
مردم عراق به شدت با رژيم بعثي درگير بودند؛ مجاهدين عرب کساني بودند که موفق به رساندن خود به اين سوي مرز شدند؛ بسياري از مردم عراق در تنگنا بودند، رژيم بعث بسيار رژيمي وحشي بود؛ يکي از اقدامات اين رژيم اين بود که فرد مبارزي را دستگير مي کرد و وي را مجبور مي کردند به منزل يکي از اقوام مراجعه کند و طلب کمک کند، اگر اهالي آن خانه کمک مي کردند خانه را بر سر همگي آن ها خراب مي کردند.
رژيم بعث به گونه اي رفتار کرد که کسي جرات پناه دادن به مجاهدين را نداشته باشد. مردم از ترس درب خانه را به روي هر مجاهدي حتي اگر پسر آن خانواده باشد، مي بستند. از بسياري از اين نوع حوادث فيلم هايي موجود است وليکن قابل پخش نيست.بعد از سقوط صدام اين فيلم‌ها به دست آمد که چگونه کشتار مي‌کرد و چه گورهاي دسته جمعي که درست نکرده بود! بسياري از مجاهدين عراقي که استثناء توانستند اقدام به فرار کنند و خود را به اين سوي مرزها برسانند بعد از گذشت مدت زماني، گردان هاي شهيد صدر را تشکيل دادند و در عمليات ها به ايران کمک مي کردند.
بعد از جلب اعتماد، واگذاري عمليات به اين گردان ها صورت گرفت. در عملياتي در منطقه هور، عمليات کربلاي 4 و يا در عمليات در حاج عمران مشارکت داشتند. بعد از قوام گرفتن، اين گردان ها به تيپ بدر بدل شدند که شهيد دقايقي آن ها را سازماندهي کرد. يعني اين عمليات‌ها هم تحت فرماندهي ايشان انجام شد. تيپ بدر عمليات هاي متعددي تا عمليات کربلاي 5 را انجام دادند.
شهيد دقايقي با اين افراد تيپ احرار را تشکيل داد که در عمليات کربلاي 5 وارد شدند. يک مورد خاطره را بگويم. برادري به نام ابومحمد بود که با افسران عراقي صحبت مي کرد و عراقي ها را توبه مي داد که اين فرد از لحاظ اعتقادي در سطح بالايي بود. زماني که به آزادي احرار به جبهه شروع شد، ابومحمد به گريه افتاد و اذعان داشت که من اين افراد را ارشاد کردم، چرا اجازه نمي دهيد خودم به جبهه بيايم؟
اولين روزهاي مسئوليت من در بدر مصادف با شهادت ايشان بود؛ ايشان 27 جزء قرآن را حفظ بود و اولين زماني که از زندان بيرون آمد و هنگامي که به لشگر آمد و مسئوليت يک دسته را به عهده گرفت، منطقه کربلاي 5 پدافندي شده بود، ايشان براي تحويل خط پدافندي رفته بود.فرمانده قبلش بايد برود شناسايي کند. ايشان همان موقع تحويل گرفتن خط پدافند شهيد شد.
مجري: چه زماني به بوسني رفتيد؟
نقدي: موقعي که جنگ شد. سال 70 بود و جنگ و خونريزي بود و خيلي سخت بود.
مجري: توانستيد کاري انجام دهيد؟
نقدي: از خود مردم بوسني بپرسيد؛ بنده نتوانستم کاري کنم وليکن مؤمنيني که در آن جا حضور داشتند کمک هاي زيادي کردند.وضعيت آن جا وحشتناک بود. کشتارهاي دسته جمعي، کشتار زنان و بچه ها، با خاک يکسان کردن مساجد، از بين بردن آبادي ها، آتش زدن روستاها و محله ها و... اتفاقات وحشتناک جنگ بوسني بود. و جنگ وحشيانه‌اي بود البته صدام هم همين طور رفتار مي کرد از جمله در جريان حلبچه.
جنگ صدام نيز در وحشي گري همانند جنگ بوسني بود وليکن در بوسني وحشي گري را در اوج مي ديديد. رفتاري که با مردم غير نظامي مي شد در اوج خشونت بود. ايران مردانه وارد صحنه اين جنگ شد و کمک کرد و زماني که غرب پي برد محبوبيت ايران رو به افزايش است و در ميان مردم جا پيدا کرده احساس خطر کرد از اين که ايران در قلب اروپا جا باز کند. نفوذ انقلاب اسلامي به بوسني از قبل اين جنگ بود و در پي سفر مقام معظم رهبري به آن جا آغاز شد.
گروه رهبري مردم بوسني در زمان حاکميت يوگوسلاوي سابق به دليل ترجمه کتاب ولايت فقيه حضرت امام (ره) به زندان افتاده بودند.و 52، 53 نفر از زندانيان اصلي بودند.
مجري: آخر سر طرح غرب باعث شد تا حضور ما کم رنگ شود؟
نقدي: طرح غرب از بين بردن مسلمانان بود؛ طرح اين بود که با بروز بيداري اسلامي در دنيا و پيشرفت آن، در قلب اروپا جرياني اسلامي قوي وجود نداشته باشد و با کشتار همه را به سمت ترکيه و ايران فراري دهند تا آنجا منطقه ايي در اختيار تفکرات غربي شود.
حضور جمهوري اسلامي سبب شد طرح اصلي آن ها با شکست مواجه شود؛ منتهي بعدها آن چه انتظار مي رفت رخ نداد؛ در آن منطقه حکومت سه گانه تشکيل دادند.
مجري: کم کاري ديپلماسي ما در اين امر دخيل بود؟
نقدي: ديپلماسي ما اندک اندک به امور مسلط شد و ياد گرفت، زيرا ما 1400 سال تجربه دولت نداشتيم، ما بعد از حکومت اميرالمومنين (ع) تا پيروزي 22 بهمن تجربه حکومت داري اسلام اصيل و ناب نداشتيم؛ نمي توان انتظار داشت بعد از 1400 سال که حکومتي برپا شد در تمام شئون در اوج باشد. با گذشت زمان تجربه کسب مي شود.
مجري: در سال 76 از سوي وزير کشور دولت اصلاحات آقاي عبدالله نوري براي رياست فرماندهي حفاظت اطلاعات نيروي انتظامي پيشنهاد شديد؛ چه آشنايي با ايشان داشتيد؟ اين آشنايي ادامه پيدا کرد.
نقدي: از بوسني براي اين کار فراخوانده شدم؛ در سپاه ايشان نماينده ولي فقيه بودند و من به عنوان يکي از فرماندهان سپاه خدمت مي کردم.
مجري: کجا اين رابطه قطع شد؟
نقدي: من در کارم جدي هستم و پارتي بازي و رابطه بازي را برنمي تابيدم و اين امر براي بسياري قابل قبول نبود.
مجري: حرف هايي که بعد از آن در روزنامه ها عنوان شد و پشت بند اين حاشيه‌ها به نوعي يک سناريو بود؟
نقدي: ما وارد پرونده اي شديم...
مجري: که نبايد مي‌شديد؟
نقدي: بله خب، جريان اصلي فسادي که در داخل دستگاه هاي کشور رسوخ کرده بود، اين جريان اصلي فساد بود. که داشت سرمنشاء شاخه هاي ديگر فساد مي شد.
مجري: نقطه آغاز بود تقريبا يا شروع شده بود؟
نقدي: نه آغاز نبود. مدت‌ها کار کرده بودند و قتي که ما وارد کار شديم اين جريان شکل گرفته بودو نفوذ يافته بود، داراي شبکه بود و خلاف هاي بزرگي انجام داده بود.
ورود ما به اين مسئله و پرونده فسادهاي مالي بزرگ وارد شديم براي اين ها بسيار بسيار گران تمام شد؛ لذا به دليل نداشتن پاسخ به افکار عمومي جامعه، سعي کردند در ماجراهايي که بعد از آن رخ داد اتهاماتي را به ما وارد کنند تا افکار عمومي از پرونده منحرف شود و شخصيت ما را زير سؤال ببرند.
مجري: مي توانستيد حدس بزنيد در انقلاب و نظام اسلامي چنين چيزي رخ دهد؟
نقدي: بروز چنين فسادهايي ممکن است اتفاق افتد؛ انسان ها همگي که انسان ‌هاي ساخته شده نيستند؛ در مسئوليت قرار مي گيرند، پاي برخي مي لغزد، برخي توطئه مي کنند و خيانتي مي کنند...؛ در حکومت امير المومنين (ع) نيز چنين اتفاقاتي رخ مي داد و حکومت ما حکومتي بالاتر از آن نيست.
در حکومت پيامبر (ص) نيز تخلف صورت گرفته و با آن ها برخورد شده است؛ مسئله اين است که برخورد نشود آن زمان است که بايد ماتم گرفت؛ اين که تخلف انجام شد به خصوصيت فرد باز مي گردد که فاقد صلاحيت بوده است و در مسير نادرست قرار گرفته است.
مجري: قبول داريد مردم ناراحت هستند از اين که برخورد قاطع بعضا انجام نمي گيرد؟
نقدي: مردم بايد کمک کنند.
مجري: چه گونه؟
نقدي: کسي که مي خواهد برخورد قاطع کند را حمايت کنند؛ خيلي از افرادي که از آن ها انتظار مي رفت در آن برهه زماني حمايت کننداز کساني که وارد اين پرونده شدند، نکردند و در مقابل اين پرونده سکوت کردند يا حتي فاصله گرفتند. مردم بايد حمايت کنند. وقتي دستگاه قضايي، انتظامي، اطلاعاتي و... در برخورد با مفاسد وارد عمل مي شود، بايد مورد حمايت قاطع مردم قرار گيرند.
مجري: رفتيد ستاد قاچاق کالا و ارز و بعد از دو سالي بيرون آمديد. مبارزه با مفاسد اقتصادي ظاهرا سخت تر از جنگ هاي نامنظم است که بيرون آمديد؟
نقدي: من بيرون نيامدم. آن ها گفتند بايد بيرون بيايد گفتيم چشم.
مجري: به گفته ي مقام معظم رهبري واقعا اين اژدهاي هفت سر است؟
نقدي: بله؛ اژدهاي هفت سر است اما براي ما سخت نبود اگر مسئولين اجرايي کشور بخواهند؛ اگر مسئولين بخواهند به صورت جدي و قاطع برخورد کنند ابزار زيادي در دست دولت، دستگاه اجرايي است.
مجري: انتصاب فرماندهي همانند شما که تخصص در جنگ هاي نامنظم دارد به سمت رياست بسيج، پيام خاصي را در بر دارد؟
نقدي: نه. ما از ابتدا بسيجي بوديم. به عنوان يک بسيجي هر کاري که لازم بوده انجام داديم؛ خصلت بسيجي بودن سبب شد در اين حوزه قدم برداريم نه خصلت جنگ هاي نامنظم يا اطلاعات
مجري: با پذيرش آتش بس جبهه ها براي بسيجيان تمام شد؟
نقدي: هيچ وقت؛ حتي يک ثانيه.
مجري: جبهه اصلي ما کجاست؟ جوانان ما تا چه اندازه به اين امر آگاهي دارند؟
نقدي: امروز ما درگير جنگ فرهنگي هستيم. دشمني که در جنگ نظامي با ما عاجز شد و به اين نتيجه رسيده است که با اين طايفه و اين نسل نمي تواند بجنگد، اين ها از همان جنسي هستند که در غزه ارتش صهيونيست با اين همه ساز و برگش زمين گير مي شود.از حوزه فرهنگي وارد شده است.
مجري: ساز و برگ جنگ فرهنگي ما چيست؟
نقدي: بسيار است؛ ما در جنگ فرهنگي برنده اصلي هستيم اگر اراده ايي که در دفاع مقدس از خود به نمايش گذارديم را در اين عرصه نيز بروز دهيم، زراتخانه‌هاي ما با آن دوران قابل قياس نيست عراق در جنگ سخت بسيار مجهز حاضر شد و دستش پر بود، ما در جنگ نرم قرآن کريم، نهج البلاغه، حضرت امام (ره)، مقام معظم رهبري را داريم. فرمايشات آقا نظير در جهان ندارد. شمااگر فرمايشات مقام معظم رهبري را به عنوان سرمايه به کشوري عرضه داريد و هيچ چيز ندهيد و بگوييد اين بيانات را دارم، کولاک مي کند؛اين فرمايشات يک کشور را متحول خواهد کرد، که هر يک از اين ها براي مبارزه با دشمن در عرصه جنگ نرم کافي است.
مجري: قبول داريد در سطح جامعه اين مسائل عملياتي نشده است؟
نقدي: بايد همت داشت؛ اگر همت ها جمع شود و يکپارچه شويد، همانطور که در دفاع مقدس به وحدت کلمه رسيديم و باور کرديم همه بايد در مقابل دشمن بايستيم(به جز جمع اندکي که دم از سازش مي زدند)، در اين عرصه نيز باور کنيم که اين دشمن است.برخي اذعان مي کنند رسانه هايشان فعاليت داشته باشد چه ايرادي دارد؟ به دشمن در زمينه فرهنگي ميدان داده شود چه مشکلي پيش مي آيد؟ بعضي ترديد دارند که اين تهاجم فرهنگي است.
از 7-6 کانال ماهواره ايي که در سال 85 داشتند، اکنون به 166 شبکه ماهواره ايي رسيده اند. بعد از سال85 و مايوس شدن از جنگ نظامي، تمام سرمايه خود را در جنگ فرهنگي و رسانه ايي صرف مي کنند. انواع شبکه هاي مجازي روزانه در تشکيل است و اولين نسل اين شبکه ها وارد ايران مي شود در حالي که علم و فناوري و... را براي ايران تحريم کردند.
مجري: بايد جامعه را به گونه ايي واکسينه کرد که هر چه قدر هم که گسترش پيدا مي کنند از هر راهي نتوانند نفوذ کنند؛ در اين زمينه ما ضعف داريم، درست است؟
نقدي: بله؛ ضعف به وجود آمده از عدم باور به اين جنگ است. برخي خوش خيال هستند.
مجري: اين عدم باور يا غفلت است؟
نقدي: غفلت است. به عبارت ديگر هنوز احساس نکردند مورد تهاجم هستند، گمان مي کنند اين اموري طبيعي است و خطري به همراه ندارد. دشمن اصل و جوهر قدرت ما را مورد حمله قرار داده است؛ اقتداري که ايران در دفاع مقدس داشته است و سبب شد مردانه در برابر ابرقدرت ها بايستد، از کجا آمده است؟ ما در دفاع مقدس سلاح بهتر، پول بيشتر، نيروي انساني بيشتر و... نداشتيم.
ما در دفاع مقدس در برابر عراق ادوات و امکانات بالاتري نداشتيم، ما در جنگ در زمينه ايمان قوي تر از عراق بوديم؛ در جنگ امروز عليه ايران اين مولفه را مورد هدف قرار دادند.
مجري: يک چيزي مطرح شده که نمي دانم چه قدر به شما مربوط شود . در رابطه با برخورد با بد حجابي و اين که انصار حزب الله گفتند رأسا اقدام مي کنيم. اين ها جواب مي دهد؟
نقدي: ما يک تهاجم خارجي و يک بستر داخلي داريم؛ اگر اين دو را حل نکنيم اقدامات ديگر پاسخگو نخواهد بود؛ اگر به سراغ حل اين موارد رفتيم بعدا جايي که  لازم است نيروي انتظامي اقداماتي انجام دهد آن هم به نتيجه خوب مي رسد؛ بايد راه را بر تهاجم خارجي بست؛ نبايد گفت اين مسائل عادي است و بگذاريم هر اندازه مي خواهند فعاليت کنند
بستر داخلي ما علوم انساني ترجمه شده غرب است. ما با فکر غربي، جوان خود را تربيت مي کنيم؛ اين زمينه و بستر با علوم و تفکر غربي ايجاد مي شود.
مجري: مطلبي که مقام معظم رهبري ساليان سال به آن اذعان داشتند.
نقدي: اسلامي کردن علوم انساني که مبنا و ريشه در تفکر، فلسفه، اعتقادات و باور هاي خود ما داشته باشد؛ اگر اين اتفاق انجام نشود و مانع تهاجم بيرون نشويم، برخورد با بسيار کم اثر خواهد بود البته هيچ گاه نبايد برخوردها را تعطيل کرد چرا که خداوند متعال بر اساس سنت هاي آفرينش قوانيني قرار داده است و در برخي مواقع اجازه برخورد داده است.
مجري: برخورد بايد در چارچوب قانوني پيش رود تا زمينه براي سوء استفاده فراهم نشود.
نقدي: درست است؛ يکي از مظلوميت هاي امر به معروف و نهي از منکر در کشور ما دارد اين است که اين اقدام را با برخورد مترادف مي دانند در حالي که در امر به معروف و نهي از منکر همانند جبهه بايد ايثار کرد، به عبارت ديگر زماني که مي بينيد جواني لغزيده است مايه بگذاريد و نخواهيد با دو کلمه حرف بگوييد و خداحافظ.
اگر به فردي که دچار اشتباه و خطا شده است، تذکر دهيد تکليفي را از دوش خود ساقط کرديد وليکن کار اساسي اين است که به سراغ او رفته و مسئله را حل کنيد؛ بايد براي اين مسئله زمان گذاشت، تذکر و توضيح دهيد و حتي گاهي برايش هديه خريد. يکي ديگر از مظلوميت هاي امر به معروف و نهي از منکر اين است که در مسائل اخلاقي در دايره محدود خلاصه شده است.
رشوه، ظلم، سوء استفاده، پارتي بازي، تبعيض بد است زندگي اشرافي بد و  براي مسئولين بدتر است، ريخت و پاش، اسراف، گران فروشي و... هم زشت و ناپسند است؛ بايد اين مظلوميت ها و محدوديت ها از امر به معروف و نهي از منکر برداشته شود. مظلوميت محدود کردن در چيز خاص بايد برداشته شود اين طور نباشد که مثلا گران فروشي و تبعيض را منکر ندانيم
مجري: در جايي اذعان داشتيد اولين شهيد دفاع مقدس کارگري بسيجي است؛ اسم اين شهيد چيست؟
نقدي: ايرج دستياري است.
مجري: از اين اولين ها باز هم نام ببريد.
نقدي: اولين شهيد روحاني شهيد شريف قنوتي بودند؛ اولين خلبان را زياد در ذهن ندارم. روز دوم مهر اولين پاسخي که نيروي هوايي داد توسط يکي از بزرگواراني بود که شهيد شد که اولين شهيد خلبان است که يک برادر مهابادي به نام عباس حيدري است که تنديس اين شهيد در دروازه شهر مهاباد قرار دارد.
مجري: غرب شما را تحريم کرده است؛ چه مشکلي براي شما به وجود آمده است؟
نقدي: آن ها عددي نيستند؛ حساب هاي غرب و شرق ما را بستند و ما نان نداريم در خانه بخوريم.
مجري: براي سفرهاي شما مشکلي ايجاد کردند؟
نقدي: از آن زمان تصميمي به سفر نداشتم. اگر تصميم به سفر داشته باشم و بايد بروم حتما مي روم و مي دانم چگونه بروم.
مجري: اکنون اوضاع عراق را چگونه ارزيابي مي کنيد؟ فکر مي کنيد بچه هاي بدر بتوانند از عهده ان ها برآيند؟
نقدي: نقشه ي آمريکا اين بود که داعش را براي گرفتن بغداد روانه کند و به مرزهاي ما نزديک شوند تا براي ما مزاحمت ايجاد کنند و با ما بر سر سوريه معامله کنند. به عبارت ديگر مي خواستند اين گونه معامله کنند که ما از عراق عقب مي نشينيم و ايران از حمايت سوريه دست بکشد.
به کردستان پيام دادند که داعش با شما کاري ندارد و شما هم با آن ها کاري نداشته باشيد؛ متاسفانه آن ها اين را پذيرفتند و بالافاصله هم ضربه شان را خوردند و ما همان موقع گفتيم که اين ها زود مي فهمند که چه اشتباهي کردند که به حرف آمريکا اطمينان کردند هر چند بلافاصله به اشتباه خود پي بردند؛ قدرت مرجعيت، قدرت بسيج کنندگي مرجعيت و... سد محکمي مقابل اين ها که طرحشان ناکام و نيمه تمام بماند.
بسيج موفق مردم در سوريه و سلسله عمليات هاي دولت سوريه تروريست ها را عقب راند و پيروزي هاي بزرگي به دست آورد. در عراق زمينه براي چنين پيروزي هايي بيشتر و آماده تر است چرا که در سوريه تجربه‌هايي مثل بدر و بسيج مردمي نداشتيم و تنها متکي به ارتش خود بود و سوريه هيچ گونه آشنايي با بسيج مردمي نداشت و تا چند مدت ارتشي هاي سوريه به اين که مردم اسلحه دست بگيرند و مبارزه کنند، روي خوش نشان نمي دادند و باور درستي نداشتند.
در عراق بسيج مردمي امري نهادينه است و مردم عراق بارها در طول تاريخ در مقابل استعمارگران با فرمان مرجعيت بسيج شدند و شکست هاي سنگيني به استعمارگران وارد کردند و تجربه‌هاي نظامي فوق الاده دارند. با صدور فرمان مرجعيت آمريکا دريافت، نمي تواند به خواسته خود دست يابد لذا به سرعت تغيير تاکتيکي دادند و خواستند پيروزي ها را به نام خود مصادره کنند در حالي که به هيچ وجه اين گونه نيست.
آمريکا جنگي با داعش ندارد؛ برخي گمان مي کنند داعش توسط آمريکا تاسيس شده است و اکنون عليه آمريکا عمل مي کند؛ نه اين تعبير غلط است؛ داعش توسط آمريکا تاسيس شد و اکنون هم در حال اجراي نقشه آمريکا است و کاري که آمريکا مي خواهد انجام مي دهد؛ اين جنگ زرگري که آمريکا عليه داعش به راه انداخته است، چند هدف دارد.
اهداف آمريکا از به راه انداختن جنگ زرگري عليه داعش مصادره پيروزي ها و عدم از دست دادن موقعيت در ميان مردم جنوب عراق که بيشترين نفت عراق زير پاي آن ها است، مي باشد؛ مهم ترين هدف آمريکا از تاسيس داعش، القاعده، طالبان و... اين است که بعد از انقلاب اسلامي در اروپا و آمريکا جوانان زيادي به اسلام روي آوردند، جريان بزرگي از نسل جوان به سمت اسلام گرايش پيدا کردند که گرايشي ضد آمريکايي و ضد غربي بود.
اين جريان خطري براي آمريکا و سلطه غرب شد؛ بايد با استفاده از راهکاري اين گرايشات را از بين ببرند؛ اگر افرادي که در غرب به اسلام گرايش پيدا کردند به زير پرچم جمهوري اسلامي بروند، براي آمريکا خطرناک خواهد شد؛ در نتيجه بايد يک بديل و يک رهبري مصنوعي درست کنند که به ظاهر در مقابل با آمريکا است و عطش مبارزه با آمريکا را دارد، تا اين افراد را به زير پرچم اين رهبري بکشانندو انرژي شان را هدر بدهد.
اين رهبري قلابي اين افراد را به جبهه هايي وارد کند که در آن جبهه آن ها را بکشد و از بين ببرد؛ قسمت هايي که آمريکا بمباران مي کند، همان بخش هايي است که داعش اين جوانان را از اروپا در آن بخش ها جمع کرده است آدرس مي دهد تا آمريکا بمباران کنند. کما اين که در زنداني در افغانستان 4000 هزار نفر از افرادي که اين گونه در آن جا جمع شده بودند، را کشتند؛ اين نقشه ايي بسيار پيچيده براي از بين بردن انرژي با نشاط جوان ضد آمريکايي است که در غرب حضور دارد، است.
مجري: در عراق شکست خوردند؟
نقدي: بله؛ و شکست بيشتر خواهند خورد. اگر مردم عراق وحدت خود را در سايه مرجعيت و ولايت حفظ کنند قطعا پيروزي هاي بزرگي به دست خواهند آورد؛ نيازي به آمريکا نخواهند داشت؛ بمباران آن ها هم پشيزي نمي ارزد. اساسا نيروهاي چريکي پراکنده لابه لاي جمعيت، در خانه هاي تيمي و مخفي و... به سختي با بمباران آسيب خواهند ديد.اين يک بازي است.
انتهاي پيام/
 
 
 
ارسال کننده
ایمیل
متن
 
بخش های سایت
 
http://s5.picofile.com/file/8136790076/shohada.gif
http://s5.picofile.com/file/8136790076/shohada.gif


پیوندها
http://haftcheshme.com/aFiles/gallery/emam3.jpg
http://haftcheshme.com/aFiles/gallery/leader.jpg

http://haftcheshme.com/aFiles/gallery/jahanbin.jpg
http://haftcheshme.com/aFiles/gallery/dana.jpg